جحادریلغتنامه دهخداجحادری . [ ج ُ دِ ری ی ] (ع ص ، اِ) بزرگ . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). مرد بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد).
جعادرةلغتنامه دهخداجعادرة. [ ج َ دِ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از اوس از اولاد مرةبن مالک . (منتهی الارب ).
جحادیلغتنامه دهخداجحادی . [ ج ُ دی ی ] (ع ص ) سطبر از هر چیز. (منتهی الارب ).الضخم من کل شی ٔ. جُخادی ّ لغتی است در این کلمه . (از ذیل اقرب الموارد). جحادری . رجوع به جحادری شود.