جحاشرلغتنامه دهخداجحاشر. [ ج ُ ش ِ ](ع ص ) فربه گرداندام . || سطبرمفاصل . || بزرگ خلقت . || اسبی که استخوان پهلوی آن کوتاه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جحشر شود.
جحشرلغتنامه دهخداجحشر. [ ج َ / ج ُ ش َ ] (ع ص ، اِ) فربه ای گرداندام ستبرمفاصل بزرگ خلقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). || اسبی که استخوان پهلوی آن کوتاه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جحش شود.
جهشیاریلغتنامه دهخداجهشیاری . [ ] (اِخ ) محمدبن عبدوس ، مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از نویسندگان است . ابن ندیم نام و نسب و کنیت او را بنحو مزبور آورده و گوید: وی یکی ازنویسندگان اخباری و مترسل است . او راست : 1 - الوزراء و الکُتّاب . 2</spa