جروملغتنامه دهخداجروم . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَرم معرب گرم . (از منتهی الارب )(آنندراج ). و رجوع به جرم شود. || و به معنی زمین سخت گرم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به جرم شود. || و نوعی از زورقهای یمنی .(از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جرم شود. || ج ِ جِرم و ج ِ جُرم . (ناظم
زروملغتنامه دهخدازروم . [ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هزار جریب است که در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری و بر چهل هزارگزی راه خاور کیاسر واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
زرملغتنامه دهخدازرم . [ ] (ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی بدهان گذاشتن ، قرار دادن در دهان آورده است . رجوع به همین کتاب ج 1 ص 589 شود.
جرملغتنامه دهخداجرم . [ ج َ ] (معرب ، ص ) معرب گرم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین سخت گرم . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال : بلاد «جرم و صرد»؛ ای «حر و برد». (از اقرب الموارد). نقیض صرد. هر دو کلمه دخیل اند به معنی گرم و سرد. (از المعرب جوالیقی ص <span class="hl"
ابن آجروملغتنامه دهخداابن آجروم . [ اِ ن ُ ج ُرْ رو ](اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمدبن داود صنهاجی (672-723هَ .ق .). عالم نحوی و گویند در فقه و ریاضی نیز تبحر داشته و قرآن و تجوید را در فاس تدریس میکرده . تولد و وفات او در شهر فاس . د
مجرومواژهنامه آزاداز مصدر جرم ، بر وزن جسم ، از جنس بعد مکان بر وزن مفعول برده شده و مجروم میسازیم. Majroom, یعنی آنچه دارای جرم شده است. و هر چه جرم دارد مکانی اشغال میکند و مکان را سه مولفه است:طول و عرض و ارتفاع