جلوةلغتنامه دهخداجلوة. [ ج َ/ ج ِ / ج ُ وَ ] (ع مص ) عرض کردن عروس را بر شوهر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جِلاء شود.
جلوةلغتنامه دهخداجلوة. [ ج ِ وَ ] (ع اِ) آنچه عروس را شوی در وقت جلوه دهد ازکنیز و غیر آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
زیلوچهلغتنامه دهخدازیلوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (از: زیلو + چه ، پسوند تصغیر). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پلاس و گلیم کوچک را گویند همچو بوق وبوقچه و صندوق و صندوقچه و امثال آن . (برهان ). مصغرزیلو. گلیم و پلاس کوچک . (ناظم الاطباء) :
جلوهلغتنامه دهخداجلوه . [ ج َل ْ وَ ] (اِخ ) از آبهای ضباب است در حمی . (حمی ضریه ). (از معجم البلدان ).
جلوعلغتنامه دهخداجلوع . [ ج ُ ] (ع مص ) گشاده روی گردیدن زن بهر جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بی شرم شدن زن . (از اقرب الموارد).
جلوهلغتنامه دهخداجلوه . [ ج ِ وَ / وِ] (از ع ، اِ) رونق و ضیاء و تابش . (ناظم الاطباء).- جلوه داشتن ؛ رونق و تابش داشتن .- جلوه پناه ؛ تابدار و نورانی . (ناظم الاطباء).- جلوه طراز<
مجلوةلغتنامه دهخدامجلوة. [ م َ ل ُوْ وَ ] (ع ص ) مؤنث مجلو. (ناظم الاطباء). رجوع به مجلو شود. || عروس جلوه داده . (منتهی الارب ). عروس بی حجاب . (ناظم الاطباء).