جنثیلغتنامه دهخداجنثی . [ ج ُ ثی ی ] (ع اِ) شمشیر. || زره گر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || آهن نیکو. (منتهی الارب ). بهترین و نیکوترین آهن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || آهنگر. (منتهی الارب ). زراد. (اقرب الموارد) (آنندراج ).
جنطیلغتنامه دهخداجنطی . [ ج ِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده از یونان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پادشاهی در ایلیری . (حاشیه ٔبرهان چ معین ). و جنطیانا که دوایی است مشهور منسوب بدوست . (برهان ). رجوع به جنطیانا و قنطوریون شود.
جنتینلغتنامه دهخداجنتین . [ ج َن ْ ن َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ جنت در حالت نصبی و جری . دوبهشت : کلتا الجنتین آتت اکلها. (قرآن 33/18).
جنتیانالغتنامه دهخداجنتیانا. [ ج ِ ] (معرب ، اِ) بوته ایست دارای گلهای زرد که در کوهستان میروید.ریشه ٔ آن بسیار تلخ است و این بوته در بیماریهای معده بکار میرود. (گیاه شناسی گل گلاب چ دانشگاه ص 250).
جنتیانافرهنگ فارسی عمیدگیاهی با ساقۀ بلند، میانتهی، گرهدار، برگهای شبیه برگ کدو، و گلهای سرخ مایل به کبود که در کوهها و جاهای نمناک و سایهدار میروید. دمکردۀ ریشۀ آن برای درمان اسهال، سوءهاضمه، کرم معده و یرقان به کار میرود.