جوشش جوانهایnucleate boilingواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل حبابهای اولیۀ جوش در مجاورت سطح انتقال حرارت که در آن دمای سطح از دمای مایع بالاتر است
جوششلغتنامه دهخداجوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) از جوشیدن . غلیان . جوش داشتن . بجوش آمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش اسیر هوش ماست . مولوی .|| گرم گیری در معاشرت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): فلان جوششی
خوردگی کاواکی جوشش جوانهایnucleate boiling cavitation corrosionواژههای مصوب فرهنگستانتأثیر همزمان خوردگی و سایش برخوردی ناشی از ایجاد حبابهای اولیۀ بخار مایع درحالجوش در یک سامانه
جوششلغتنامه دهخداجوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) از جوشیدن . غلیان . جوش داشتن . بجوش آمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش اسیر هوش ماست . مولوی .|| گرم گیری در معاشرت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): فلان جوششی
جوششلغتنامه دهخداجوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) از جوشیدن . غلیان . جوش داشتن . بجوش آمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش اسیر هوش ماست . مولوی .|| گرم گیری در معاشرت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): فلان جوششی