جوشیلغتنامه دهخداجوشی . (ص نسبی ) منسوب به جوش . || آنکه عادت به نمودن اضطراب دارد. عصبانی . تندمزاج . آنکه زود خشم آرد. که بسیار اضطراب و بی تابی نماید.
جوشیدیکشنری فارسی به انگلیسیfiery, fretful, fussy, hot, hot-tempered, hotblooded, intense, quick, quick-tempered, short-tempered