جیرفتلغتنامه دهخداجیرفت . [ رُ ] (اِخ )شهری است بکرمان که در خلافت عمر (رض ) مفتوح شد. (منتهی الارب ). نیم فرسنگ اندر نیم فرسنگ است . جایی آبادان و بسیارنعمت و ایشان را رودی است تیز همی رود بانگ کنان و آب وی چندان است که شست آسیا بگرداند و اندرجویهای این خاک زر یابند. (حدود العالم ). یکی از شه
ظرفیتلغتنامه دهخداظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) گنجایش . بارگیر. وُسع. || آب گیر. || استعداد. قوّة.- ظرفیت الکتریکی ؛ مقدار الکتریسیته ای است که باید به یک جسم داد تا سطح آن از صفر به یک وُلت برسد. واحد آن فاراد است . رجوع به فاراد شود.
ظرفیتفرهنگ فارسی معین(ظَ یَّ) (مص جع .) مأخوذ از عربی به معانی 1 - گنجایش ، تحمل . 2 - استعداد، قوه .
جیرفتیلغتنامه دهخداجیرفتی . [ رُ ] (اِ) کبک انجیر. کبکنجیر، و آن مرغی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
طوجان جیرفتلغتنامه دهخداطوجان جیرفت . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 6هزارگزی جنوب باختری سبزواران و یک هزارگزی راه سبزواران به بم . جلگه و گرمسیر و مالاریائی با 382 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هلیل
گراغانواژهنامه آزادنام یک روستا از توابع جبالبارز شهرستان جیرفت که در 40 کیلومتری محور جیرفت بم واقع شده و متشکل از چند دهستان است.
جیرفتیلغتنامه دهخداجیرفتی . [ رُ ] (اِ) کبک انجیر. کبکنجیر، و آن مرغی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
طوجان جیرفتلغتنامه دهخداطوجان جیرفت . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 6هزارگزی جنوب باختری سبزواران و یک هزارگزی راه سبزواران به بم . جلگه و گرمسیر و مالاریائی با 382 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هلیل