لغتنامه دهخدا
جفل . [ ج َ ] (ع مص ) رمیدن و فرار کردن شتران . || گریختن شترمرغ . || شتاب آوردن وگریختن مردم . (اقرب الموارد). || پریشان شدن و ژولیده گردیدن موها. || تیز وزیدن باد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || رنج بردن با قدرت . بلا و سختی را با پافشاری تحمل کردن . (دزی ). || پریشان