جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
جیک جیکلغتنامه دهخداجیک جیک . (اِ صوت ) آواز مرغان را گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آواز اقسام جانوران و مرغان باشد. (برهان ) : چیست این باغ نزد پررشکان جز مگر جیک جیک گنجشکان ؟ سنائی .|| سخنی که فهمیده نشود. کلام غیرفصیح
جیقهلغتنامه دهخداجیقه . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) جیغه . جقّه . جغّه : ماه گردون گشای جیقه ٔ اوناسخ رایت فریدون باد. ظهیر.رجوع به جیغه و جغّه شود.
دوشان جیقلغتنامه دهخدادوشان جیق . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل . 434 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان قالی بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قلعه جیقلغتنامه دهخداقلعه جیق . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفربای بخش گمیشان ، شهرستان گنبد قابوس ، واقع در 12000گزی خاوری گمیشان . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 1000 تن است .
باغچه جیقلغتنامه دهخداباغچه جیق . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در15 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 5 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد واقع است . ناحیه
باغچه جیقلغتنامه دهخداباغچه جیق . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان آتش بیک سراسکند شهرستان تبریز که در 37 هزارگزی باختر سراسکند و 23 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز به میانه واقع است . ناحیه ای اس
جیغلغتنامه دهخداجیغ. (اِ) بانگ و فریاد. (آنندراج ). فریاد. آوازی نازک و سخت . فریادی با آواز زنان و بچگان .- جیغ زدن ؛ فریاد کردن . داد زدن : سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم که بر سواری من زدزمانه ٔ دون جیغ. فوق
مراوه تپهلغتنامه دهخدامراوه تپه . [ م ُ وِ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش مراوه تپه ٔ شهرستان گنبدقابوس است . در 14هزارگزی شمال شرقی گنبدقابوس و 144هزارگزی بجنورد، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع و دارای <span class="hl
جیقهلغتنامه دهخداجیقه . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) جیغه . جقّه . جغّه : ماه گردون گشای جیقه ٔ اوناسخ رایت فریدون باد. ظهیر.رجوع به جیغه و جغّه شود.
دوشان جیقلغتنامه دهخدادوشان جیق . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل . 434 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان قالی بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
محمودجیقلغتنامه دهخدامحمودجیق . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی مراغه با 2108 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
جرجیقلغتنامه دهخداجرجیق . [ ج َ ] (اِ)چرخی است که به آن پنبه را از دانه جدا کنند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ) . در لهجه ٔ گناباد خراسان این نوع چرخ را چرخوک گویند.
قلعه جیقلغتنامه دهخداقلعه جیق . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفربای بخش گمیشان ، شهرستان گنبد قابوس ، واقع در 12000گزی خاوری گمیشان . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 1000 تن است .
مناجیقلغتنامه دهخدامناجیق . [ م َ ] (ع اِ) ج منجنیق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) رجوع به منجنیق شود.