حادهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تند. "زاویۀ حاده" به پارسی می شود "گوشۀ تند" (از فرهنگستان).
حادةلغتنامه دهخداحادة. [ حادْ دَ ] (ع ص ) تأنیث حاد. تند. تیز. || رائحه ٔ حادّه ، ای ذکیة؛ بوئی تند. بوئی تیز. || سواره . (طب ّ). || مقابل مزمنه . (در بیماری ) .- زاویه ٔ حادّة ؛ زاویه ٔ تنگ تر از قائمة و منفرجة (هندسه ). رجوع به حادّ و زاویه شود .
حایضةلغتنامه دهخداحایضة. [ ی ِ ض َ ] (ع ص ) آنکه او را حیض افتاده باشد. حایض . (منتهی الارب ) (صراح ).
زاویه ٔ حادهلغتنامه دهخدازاویه ٔ حاده . [ ی َ / ی ِ ی ِ حادْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ای را گویند که کمتر از نود درجه بود. (فرهنگ نظام ). چون خطی بالای خطی به نهجی کشند که مستقیم نبود بلکه مایل به یک طرف باشد، پس مفاصل
حادةلغتنامه دهخداحادة. [ حادْ دَ ] (ع ص ) تأنیث حاد. تند. تیز. || رائحه ٔ حادّه ، ای ذکیة؛ بوئی تند. بوئی تیز. || سواره . (طب ّ). || مقابل مزمنه . (در بیماری ) .- زاویه ٔ حادّة ؛ زاویه ٔ تنگ تر از قائمة و منفرجة (هندسه ). رجوع به حادّ و زاویه شود .
زوایة توازیangle of parallelismواژههای مصوب فرهنگستاندر صفحة هذلولوی، زاویة حادة یک مثلث قائمالزوایه که دو ضلع مجانبی دارد
زاویه ٔ تیزلغتنامه دهخدازاویه ٔ تیز. [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاویه ٔ حاده شود.
جبرائیل شحادهلغتنامه دهخداجبرائیل شحاده . [ ج ِ ش َدَ ] (اِخ ) ابن میخائیل بن جوجس . از مورخان است . از آثار وی «حوادث سوریة» است . (از اسماء المؤلفین ).
زاویه ٔ حادهلغتنامه دهخدازاویه ٔ حاده . [ ی َ / ی ِ ی ِ حادْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ای را گویند که کمتر از نود درجه بود. (فرهنگ نظام ). چون خطی بالای خطی به نهجی کشند که مستقیم نبود بلکه مایل به یک طرف باشد، پس مفاصل