لغتنامه دهخدا
حتر. [ ح َ ] (ع مص ) حتر عقدة؛ استوار بستن گره . سخت بستن . || تیز نگریستن . || به دنبال چشم نگریستن . || نفقه بر عیال تنگ کردن . || بسیار خوردن . سخت خوردن . || مهمانی کردن برای خانه ٔ نو. مهمانی کردن به جهت بنای نو. || چشیدن طعام وجز آن . چشیدن . اندک دادن . || طعام خورانید