حداکثر مقدارmaximum quantityواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین شمار اقلام خریداریشده که باید در زمان معین در انبار موجود باشند
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
سطح بیخطرno effect level, NELواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار یک افزودنی بیآنکه اثر سوء بر جای گذارد
جِرم جینزJeans massواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار جِرم هر توده با دمای مشخص که در برابر گرانش پایدار است
سطح تحمل آفتکُشpesticide tolerance levelواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار مجاز بقایای آفتکُش در مواد غذایی
سقف آستانۀ تأثیرthreshold limit value-ceiling, TLV-Cواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار مجاز آلاینده در هوا که بههیچوجه نباید از آن فراتر رود
سیرشدگیsaturation 1واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] وضعیتی که در آن یک محلول دارای حداکثر مقدار جسم حلشده در دمای معین باشد [فیزیک] وضعیت حاصل از حداکثر پاسخ فیزیکی به عامل خارجی بهطوریکه افزایش آن عامل به تغییر پاسخ منجر نشود متـ . اشباع، اشباعشدگی
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost