حراضتلغتنامه دهخداحراضت . [ ح َ ض َ ] (ع اِمص ) درازی اندوه و بیماری . برجاماندگی . (منتهی الارب ). زمین گیری .
ارادتفرهنگ فارسی عمید۱. علاقه؛ محبت همراه با احترام.۲. [قدیمی] خواست؛ قصد.۳. (تصوف) توجه بسیار سالک به پیر.
ارادتفرهنگ فارسی معین(اِ دَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) خواستن . 2 - (اِ.) خواست ،میل ، قصد. 3 - در فارسی علاقه مندی ، سرسپردگی مرید به مرشد. 5 - دوستی از روی اخلاص و بی ریایی .