حسامی هندیلغتنامه دهخداحسامی هندی . [ ح ُ ی ِ هَِ ] (اِخ ) شیخ حسام الدین پدر سراج الدین آرزو شاعر هند است . او راست : نظم داستان «قصه ٔ کامروب ». (ذریعه ج 9 ص 237). و این بیت از اوست :به آیینی عجب برده است مطرب زاده ٔ هوشم <br
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) از پاکت بلوک قونقری است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ](اِخ ) قریه ای در کمتر از چهارفرسنگی جنوبی گلخنگان .به جنوب بوانات . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 115).
عصامیلغتنامه دهخداعصامی . [ ع ِ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن حسین بن عبدالملک مکی عصامی ، از مورخان قرن دوازدهم هجری . رجوع به عبدالملک (ابن حسین بن ...) شود.
عصامیلغتنامه دهخداعصامی . [ ع ِ ] (اِخ ) لقب علی بن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد اسفرایینی عصامی ، از رجال بلاغت در قرن دهم هجری است . رجوع به علی عصامی شود.
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) از پاکت بلوک قونقری است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ](اِخ ) قریه ای در کمتر از چهارفرسنگی جنوبی گلخنگان .به جنوب بوانات . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 115).
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) از پاکت بلوک قونقری است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
حسامیلغتنامه دهخداحسامی . [ حَس ْ سا ](اِخ ) قریه ای در کمتر از چهارفرسنگی جنوبی گلخنگان .به جنوب بوانات . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 115).