حقق فيهدیکشنری عربی به فارسیجستار کردن , رسيدگي کردن(به) , وارسي کردن , بازجويي کردن(در) , تحقيق کردن , استفسار کردن , اطلا عات مقدماتي بدست اوردن
الکتروحلزوننگاریelectrocochleography, ECochG, ECoG, cochleographyواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای بررسی عملکرد حلزون و عصب هشتم جمجمهای با ثبت پتانسیلهای برانگیختۀ شنوایی حاصل از آنها متـ . حلزوننگاری
عقیقلغتنامه دهخداعقیق .[ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ رنگ که در یمن یافته شود، و جنسی است از آن که در سواحل دریای روم خیزد، تیره رنگ مانند آب که از گوشت نمکزده رود و در آن خطوط سپید خفی می باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سنگ سرخ ، و نوعی از نگینهای لعل . (دهار). سنگی است مشهور. (ال
متحققلغتنامه دهخدامتحقق . [ م ُ ت َ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ) خبر درست و صحیح . (آنندراج ). درست و راست و صحیح ویقین و بی شک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحقق شود.
متحققلغتنامه دهخدامتحقق . [ م ُ ت َ ح َق ْ ق ِ ] (ع ص ) صحیح و درست کننده ٔخبر. (آنندراج ). راست و صحیح و یقین و بی شک . (ناظم الاطباء). || تحقیق شده و ثابت شده و یقین و راست و درست و بی شبهه . (ناظم الاطباء). || درست شونده . || هست شونده . (فرهنگ فارسی معین ). || تحقیق کننده . (ناظم الاطباء).