زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
حوانیلغتنامه دهخداحوانی . [ ح َ ] (ع اِ) درازترین همه ٔ استخوانهای پهلو. (از منتهی الارب ). دنده های طویل و دراز. (ناظم الاطباء). || ج ِ حانیه ، به معنی می و می فروش : فللّه عهد لا اخیس بعهده لئن فرجت ان لا ازور الحوانیا.ابومحجن ثقفی .<
حیوانیلغتنامه دهخداحیوانی . [ ح َ ی َ / ح َی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به حیوان . از حیوان : عالم طفلی و خوی حیوانی بگذاشت آدمی طبع و ملک خوی و پری سیما شد. سعدی .- قوه ٔ حیوانی ؛
عوانیلغتنامه دهخداعوانی . [ ع َ ] (حامص ) ستمگری و جباری و سختگیری و زجر کردن : خشم شاه عشق بر جانش نشست بر عوانی و سیه روئیش بست . مولوی .مرد از آن گفته پشیمان شد چنان کز عوانی ساعت مردن عوان . مولوی .
منقطدیکشنری عربی به فارسیخالخال کردن , چيزي با نقاط رنگارنگ , حيواني که بدنش خالخال باشد , خال , لکه , ابري , ابرش
حیوانیلغتنامه دهخداحیوانی . [ ح َ ی َ / ح َی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به حیوان . از حیوان : عالم طفلی و خوی حیوانی بگذاشت آدمی طبع و ملک خوی و پری سیما شد. سعدی .- قوه ٔ حیوانی ؛
حیوانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانوری ۲. بهیمی ≠ انسانی ۳. شهوانی، نفسانی ≠ روحانی ۴. وحشیگری ≠ تمدن، فرهیختگی ۵. غریزی
حرارت حیوانیلغتنامه دهخداحرارت حیوانی . [ ح َ رَ ت ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . رجوع به حرارت و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
حیوانیلغتنامه دهخداحیوانی . [ ح َ ی َ / ح َی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به حیوان . از حیوان : عالم طفلی و خوی حیوانی بگذاشت آدمی طبع و ملک خوی و پری سیما شد. سعدی .- قوه ٔ حیوانی ؛
روح الحیوانیلغتنامه دهخداروح الحیوانی . [ حُل ْ ح َ ی َ نی ی ](ع اِ مرکب ) رجوع به روح حیوانی و «روح » و حکمت اشراق ص 206 و 207 و 268 و 283 و تعریفات جرجانی شود.
روح حیوانیلغتنامه دهخداروح حیوانی . [ ح ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جان . (ناظم الاطباء). بخاری است لطیف که از لطافت اخلاط در دل بحسب امتزاجی مخصوص متکون شود، این روح بواسطه ٔ شرایین به اعضا منتشر گردد واعضا را بدو حیات و استعداد قبول حس و حرکت و تغ
ذغال حیوانیلغتنامه دهخداذغال حیوانی . [ ذُ ل ِ ح َ / ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوخته ٔ استخوان بطرزی خاص .