لغتنامه دهخدا
خاربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خاربنان و خارخلاشه و امثال آن برگرد دیوار و باغ و کشت برای حفاظت آن فروبرند برای عدم دخول سوار و پیاده و دیگر حیوانات موذیه . (آنندراج ). آنچه بر دور زراعت و سرهای دیوار باغ از خار و خلاشه است . (انجمن آرای ناصری ). آنچه از خاربنان و امثال