خالازلغتنامه دهخداخالاز. (فرانسوی ، اِ) محلی است که دسته ٔچوبی و آبکشی در زیر نوسل در آن جا منشعب می گردد . (گیاه شناسی ثابتی ص 473).
خلاشلغتنامه دهخداخلاش . [ خ ِ ] (اِ) زمین پر گل و لای . || زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن . (یادداشت بخط مؤلف ). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).
خلاشbog 2واژههای مصوب فرهنگستانتالابی اسیدی با مواد غذایی و زهکشی ضعیف که سطح آن را خزه و احتمالاً درختچه و درخت میپوشاند
خالازوگامیلغتنامه دهخداخالازوگامی . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) راه یافتن لوله ٔ گرده از ناحیه ٔ فونیکول و خالاز به کیسه ٔ جنینی بنام خالازوگامی معروف است و این در بعضی از نباتات مانند درخت توس و کازورینا است . (از گیاه شناسی ثابتی ص 497/496).
شالازلغتنامه دهخداشالاز. (فرانسوی ،اِ) نام محلی که دسته چوبی و آبکشی بدنه ٔ درخت در زیر نوسل منشعب میگردد. و آن خالاز نامیده میشود. (از گیاه شناسی ثابتی ص 473).
خالازوگامیلغتنامه دهخداخالازوگامی . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) راه یافتن لوله ٔ گرده از ناحیه ٔ فونیکول و خالاز به کیسه ٔ جنینی بنام خالازوگامی معروف است و این در بعضی از نباتات مانند درخت توس و کازورینا است . (از گیاه شناسی ثابتی ص 497/496).