خباساءلغتنامه دهخداخباساء. [ خ ُ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (معجم الوسیط) (تاج العروس ). مالی که از خصم بدست آید، آنچه دشمن جا گذارد و دشمن دیگر بر آن دست یابد، خباسه . رجوع به کلمه ٔ «خباسه » شود.
خباشیلغتنامه دهخداخباشی . [ خ ُ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب به «خباشه » که آن «شریک بن خباشه » است . (از انساب سمعانی ).
خباشهلغتنامه دهخداخباشه . [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) آنچه از طعام و جز آن بگیر آورده شده باشد. || جماعت و گروهی که از یک قبیله نباشند. (از معجم الوسیط).
خباشةلغتنامه دهخداخباشة.[ خ ُ ش َ ] (اِخ ) نام جدّ رزبن خبیش و پدر شریف محدث است . (از منتهی الارب ).
خبشیلغتنامه دهخداخبشی . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) ابن شهر. نام او عبداﷲاست وی یکی از بزرگان بطن خبش بعربستان بوده است .
خبشیلغتنامه دهخداخبشی . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) ابن نعیم . نام وی خالد است وی یکی از مردان بطن خبش بوده است .