خبوطلغتنامه دهخداخبوط.[ خ َ ] (ع ص ) فرس خبوط؛ اسپ که پای بر زمین زند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الخیل الذی یخبط الارض برجله . (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (معجم الوسیط).
خبوتلغتنامه دهخداخبوت . [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خَبت و خَبت ، به معنی زمین پست و فراخ میباشد. رجوع بکلمه ٔ خبت شود.
خباطلغتنامه دهخداخباط. [ خ َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء مرو نزدیک جیرنج . (از معجم البلدان یاقوت حموی ). رجوع به سمعانی شود.
خباطلغتنامه دهخداخباط. [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است بزمین جهنیة در قبلیة، و از آنجا تا مدینه پنج روز راه است . این نقطه بر ساحل دریا قرار دارد. (از مراصد الاطلاع ).
خباطلغتنامه دهخداخباط. [ خ َ ] (ع اِ) غبار و گرد که از حرکت پا خیزد. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (معجم الوسیط) (تاج العروس ) (البستان ) (لسان العرب ) (منتهی الارب ).
مخبوطلغتنامه دهخدامخبوط. [ م َ ] (ع ص ) مرد مبتلا به زکام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || برگ ریخته شده ٔ از درخت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).