خدیورلغتنامه دهخداخدیور. [ خ ِ وَ ] (اِ) پادشاه . (برهان قاطع). || وزیر. || خداوندگار. || بزرگ . || یگانه ٔ عصر. (برهان قاطع). || شاهزاده . || شخص مسن محترم . (ناظم الاطباء). کدیور.
خدورلغتنامه دهخداخدور. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِخِدر. (از ناظم الاطباء). جمع خِدر. پرده برای دختران در گوشه ٔ خانه و هر آنچه بدیدن نیاید از خانه و مانند آن . (از آنندراج ). رجوع به خدر شود : همگان را بناز پرورده دایه ٔ رنج در ستور خدور.مسعودسعد.<
خدارلغتنامه دهخداخدار.[ خ َ ] (ع اِ) یک نوع گلبنی . || یک قسم نهالی . (از ناظم الاطباء). نوعی دوشکی است (رونهالی ). || نوعی پرده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
پادشاهلغتنامه دهخداپادشاه . [ دْ / دِ ] (ص مرکب ، اِ) از اصل پهلوی پاتخشای یا پاتخشاه ، خدیو و فرمانروا . معادل آن در پارسی باستان (پارسی هخامنشی ) پتی خشای ثیه و پتی خشای َ، [ کسی که به اقتدار فرمان راند ] راجع به اصل این لغت در برهان قاطع چنین آمده است : «نام