خرمای ترلغتنامه دهخداخرمای تر. [ خ ُ ی ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رُطَب . (یادداشت بخط مؤلف ). نوعی خرماست .
خرماءلغتنامه دهخداخرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در وادی صفراء. (منتهی الارب ). عین الصفراء. (معجم البلدان ).
خرماءلغتنامه دهخداخرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام زمینی است ازآن ِ بنی عبس بن رباح از عداوه . (معجم البلدان ).
خرمائیلغتنامه دهخداخرمائی .[ خ ُ ] (ص نسبی ) برنگ خرما. (یادداشت بخط مؤلف ).- موی خرمائی ؛ موی برنگ خرما. (یادداشت بخط مؤلف ).
محسوفلغتنامه دهخدامحسوف . [ م َ ] (ع ص ) خرمای بد دورکرده از خرمای خوب . (از منتهی الارب ).خرمای جید دورکرده از خرمای بد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساقط و فرومایه و بلایه شده . (ناظم الاطباء).