خرمای هارونلغتنامه دهخداخرمای هارون . [ خ ُ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام حبی است گیاهی . (یادداشت بخط مؤلف ) : بگیرند، حب الاَّس یک جزو، لادن چهاریک جزو، خرمای هارون دو جزو، همه را معجون کنند با یکدیگر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
خرماءلغتنامه دهخداخرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در وادی صفراء. (منتهی الارب ). عین الصفراء. (معجم البلدان ).
خرماءلغتنامه دهخداخرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام زمینی است ازآن ِ بنی عبس بن رباح از عداوه . (معجم البلدان ).
خرمائیلغتنامه دهخداخرمائی .[ خ ُ ] (ص نسبی ) برنگ خرما. (یادداشت بخط مؤلف ).- موی خرمائی ؛ موی برنگ خرما. (یادداشت بخط مؤلف ).