لغتنامه دهخدا
خشوع . [ خ ُ ] (مص ) فروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکراﷲ. (قرآن <spa