خلموسلغتنامه دهخداخلموس . [ خ ُ ] (ع اِ) واحد خلامیس . منه قولهم : رعیت خلموساً. رجوع به خلامیس شود.
خلامیسلغتنامه دهخداخلامیس . [ خ َ ] (ع ص ، اِ) شتران را چهار شب چرانیده و بامداد یاشبانگاه آنها را آب دهند، ولی نه به اتفاق بر یک ورد و در این وقت گویند: رعیت خلموساً. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).