خعخعلغتنامه دهخداخعخع. [ خ ُ خ ُ ] (ع اِ) گیاهی است دارویی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد) . || درختی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
آفرینفرهنگ مترادف و متضاد۱. دعا، نیایش ۲. تحسین، تعریف، تمجید، درود، ستایش، مدح ۳. احسنت، بهبه، حبذا، خوشا، خهخه، زه، زهی، مرحبا، مریزاد، وه ۴. خوشی، خیر، سعادت ≠ لعن، نفرین