خواهیدنلغتنامه دهخداخواهیدن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) طلب کردن . استدعاء کردن . درخواست کردن . (ناظم الاطباء) : نوح چون شمشیر درخواهید از اوموج طوفان گشت از شمشیر او. مولوی .|| شفاعت کردن . توسط نمودن .
خوستنلغتنامه دهخداخوستن . [ خوَس ْ / خُس ْ ت َ ] (مص ) خواستن . (یادداشت مؤلف ). خواهیدن : گر جاه و آبروی خوهی معصیت مورزاز طاعت خدای طلب آبروی وجاه . سوزنی .شاها مترس خون ستمکاره ریختن می ریزب
درخواهیدنلغتنامه دهخدادرخواهیدن . [ دَ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) التماس و درخواست کردن . تقاضا کردن . (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ) : گفت : ای بنده ٔ نافرمان هرچه گفتم نکردی ، یک کار از تو درمیخواهم . گفت : چه خواهی ؟ گفت : ترا بخواهم آراست