خودکاری 1automaticityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پردازش شناختی که در آن رفتارهای تمرینشده بهسرعت و با تلاش اندک یا بدون توجه آگاهانه انجام میشود متـ . فرایند خودکار automatic process
خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارهلغتنامه دهخداخودکاره . [ خوَدْ / خُدْ رَ /رِ ] (ص مرکب ) کسی که برای خود کار کند و آن در صورتی است که اعتماد بکس نداشته باشد. (ناظم الاطباء).
خودکارفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام میدهد؛ اتوماتیک.۲. [مجاز] کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام میدهد.۳. (اسم) نوعی قلم استوانهایشکل حاوی جوهر غلیظ.
خودکاری 1automaticityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پردازش شناختی که در آن رفتارهای تمرینشده بهسرعت و با تلاش اندک یا بدون توجه آگاهانه انجام میشود متـ . فرایند خودکار automatic process
تقاطع نیمراهبند خودکارautomatic half-barrier crossing, AHBCواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع همسطح خودکاری که به نیمراهبند مجهز شده باشد
خودکاری 1automaticityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پردازش شناختی که در آن رفتارهای تمرینشده بهسرعت و با تلاش اندک یا بدون توجه آگاهانه انجام میشود متـ . فرایند خودکار automatic process