خوراکیلغتنامه دهخداخوراکی . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) بهره ٔ روزینه از غذا. || پولی که برای خریداری روزینه ازغذا می دهند. || پولی که برای صرف معاش خرج میشود. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) آنچه خوردن را بکار آید. مقابل پوشاکی . (یادداشت مؤلف ). || آن دارویی که با
خوراکیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده ۲. خوردنی، قابلخوردن، ماکول ≠ پوشاکی
خوراکیلغتنامه دهخداخوراکی . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) بهره ٔ روزینه از غذا. || پولی که برای خریداری روزینه ازغذا می دهند. || پولی که برای صرف معاش خرج میشود. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) آنچه خوردن را بکار آید. مقابل پوشاکی . (یادداشت مؤلف ). || آن دارویی که با
خوراکیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده ۲. خوردنی، قابلخوردن، ماکول ≠ پوشاکی