خوشرقصی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تملق گفتن، چاپلوسی کردن، مداهنهگری کردن ۲. خوششیرینی کردن، خوشخدمتی کردن
خوشرقصی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تملق گفتن، چاپلوسی کردن، مداهنهگری کردن ۲. خوششیرینی کردن، خوشخدمتی کردن
رقصلغتنامه دهخدارقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پویه دویدن . (آنندراج ).- رقص درختان ؛ کنایه از جنبیدن شاخ و برگ درختان به روز باد
خوشرقصی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تملق گفتن، چاپلوسی کردن، مداهنهگری کردن ۲. خوششیرینی کردن، خوشخدمتی کردن