خوشزبانفرهنگ مترادف و متضادخوشبیان، خوشکلام، خوشگفتار، شیرینزبان، خوشگو، شیرینبیان، شیرینسخن، شیرینکلام ≠ بدزبان
خوشصحبتفرهنگ مترادف و متضادخوشزبان، خوشسخن، خوشکلام، خوشگفتار، خوشمحضر، شیرینزبان، شیرینگفتار، شیرینکلام، نیکمحضر، نیکوبیان ≠ بدصحبت
ربونلغتنامه دهخداربون . [ رَ ] (معرب ، اِ) بیعانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیعانه و زری که پیش از مزد به مزدور دهند، مرادف اربون . (فرهنگ رشیدی ). مزد و بیعانه یعنی پولی که پیش از کارکردن به مزدور دهند. (ناظم الاطباء). اُرْبان . اُرْبون . عُرْبون . (اقرب الموارد). ربون و اُرْبون ، پیش