خوشندیلغتنامه دهخداخوشندی . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ ] (حامص ) خوشنودی . خرسندی : که بر دین پاکیزه ٔ ایزدی ز تو هست دادار را خوشندی . فردوسی .بخوشندی چه کنی چون چنین کنی بغضب .فرخی
خوشنودیلغتنامه دهخداخوشنودی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص ) مقابل خشم . مقابل غضب . (یادداشت مؤلف ). رضا. خوشحالی . رضایت . خرمی . فرح . شادمانی . (ناظم الاطباء) : جهانی به آیین بیاراستندچو خوشنودی پهلوان خواستند. <p class="auth