خیزشواژهنامه آزاد[xizeš] قیام، نهضت، برخاستن. || بلند شدن هواپیما یا فضاپیما از زمین (معادل take off و lift off).
خجشلغتنامه دهخداخجش . [ خ َ ] (اِ) آماس و گرهی باشدکه در گردن و گلوی مردم بهم رسد و درد بکند و هرچه بماند بزرگتر شود. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). علتی است که همچند بادنجان بگردن مردم شود و درد نکند و بریدنش مخاطره دارد. (شرفنامه ٔ منیری ). خجچ . (ناظم الاطباء).آن خجش ز گ
خجیشلغتنامه دهخداخجیش . [ خ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 195هزارگزی جنوب کهنوج و دوهزارگزی باختر راه مالرو انگهران و مارزدر. به این ناحیه ده تن زندگی می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
خززلغتنامه دهخداخزز. [ خ ُ زَ ] (ع اِ) خرگوش نر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ، خَزّان ، اَخِزّه .
خیزش 2surging 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن قاعدۀ موج بهسرعت از شیب شویه بالا میآید و ستیغ آن ناپدید میشود
خیزش مویینگیcapillary riseواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن کشش سطحی سبب بالا رفتن سطح مایع در فشارسنج میشود
تبدیل خیزشیboost transformationواژههای مصوب فرهنگستانیکی از تبدیلهای لورنتس بین دو دستگاه مختصات که در آن یک دستگاه نسبت به دیگری با سرعت ثابت V در حرکت است
خیزش 2surging 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن قاعدۀ موج بهسرعت از شیب شویه بالا میآید و ستیغ آن ناپدید میشود
خیزش مویینگیcapillary riseواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن کشش سطحی سبب بالا رفتن سطح مایع در فشارسنج میشود
زمان خیزشrise timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای آنکه دامنۀ نشانک/ سیگنال خروجی یک سامانه از صفر یا از تراز مرجع به مقدار بیشینه برسد