دبنلغتنامه دهخدادبن . [ دِ ] (اِ) سریشم . (ناظم الاطباء).اما می نماید که محرف دبق باشد. رجوع به دبق باشد.
خدابینلغتنامه دهخداخدابین . [ خ ُ ] (نف مرکب ) آنکه در کارها به خدا توجه دارد. متوجه بحق . مقابل خودبین . خداشناس : مبین در خود که خودبین را نظر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست . نظامی .خدابین شو که پیش اهل بینش تنک باشد حجاب