دادهزاییdata generationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن، دادهها براساس مجموعهای از خصوصیات ازپیشتعریفشده تولید شوند
دادجولغتنامه دهخدادادجو. (نف مرکب ) دادجوی . دادخواه . عدالت جوینده . ج ، دادجویان : بفرمودتا هر که بد دادجوی سوی موبدان موبد آورد روی . فردوسی .جهانی بدرگاه بنهاد روی هر آن کس که بد در جهان دادجوی . فردوسی
دادجوفرهنگ فارسی عمیددادجوینده؛ جویندۀ عدلوداد؛ دادخواه: ◻︎ مفرست پیام دادجویان / الاّ به زبان راستگویان (نظامی۳: ۵۳۳).