داسک آبادلغتنامه دهخداداسک آباد. [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 35هزارگزی شمال خاوری بافت . سر راه فرعی رابر به زنجان . دارای 12 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d
دسکلغتنامه دهخدادسک . [ دَ ] (اِ) رشته و ریسمان تابیده را گویند که بر سوزن می کشند. (برهان ) (آنندراج ). رشته ٔ جامه دوختن . (شرفنامه ٔ منیری ). دسه . دشک . و رجوع به دسه و دشک شود.
دسقلغتنامه دهخدادسق . [ دَ س َ ] (ع مص ) پر شدن حوض به حدی که آب از کناره هایش بریزد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سپیدی آب حوض و درخش آن . (منتهی الارب ). سپید شدن و برق زدن آب حوض . (از اقرب الموارد).
دسکلغتنامه دهخدادسک . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 68هزارگزی باختر نیکشهرو کنار راه مالرو فنوج به نبت . با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ
جرداسکلغتنامه دهخداجرداسک . [ ج ُ س َ ] (اِ) نام جانوری است شبیه بملخ اما کوچک تر از ملخ باشد و بشب آواز کند و آن را بتازی صرصر و زیز خوانند و به هندی جهینگر نامند. (از فرهنگ جهانگیری ).