داوودانلغتنامه دهخداداوودان . (اِخ ) نام موضعی است به بصره بنا بگفته ٔ یاقوت حموی در معجم البلدان . نسبت بدان داوودانی است . (معجم البلدان ).
داوودانیلغتنامه دهخداداوودانی . [ نی ی ] (اِخ ) محمدبن عبدالعزیز از مردم داوودان راوی است . از عیسی بن یونس الرملی روایت دارد و ابوعبداﷲالرصافی از وی . (از معجم البلدان ذیل داوودان ).
داودیانلغتنامه دهخداداودیان . [ وو ] (اِخ ) بنا بتعبیر نظامی گنجوی منسوب به داود سلجوقی یعنی داودبن محمودبن ملکشاه سلجوقی از سلاجقه ٔ بزرگ است که از شوال 525تا جمادی الاخره ٔ 526 هَ . ق . سلطنت داشته است . بدین توضیح که نظامی در
دودانلغتنامه دهخدادودان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج با 317 تن سکنه . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دودانلغتنامه دهخدادودان . [ دَ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از بنی اسد. (منتهی الارب ). بطنی است از بنی اسد. (صبح الاعشی ج 1 ص 350).
داوودانیلغتنامه دهخداداوودانی . [ نی ی ] (اِخ ) محمدبن عبدالعزیز از مردم داوودان راوی است . از عیسی بن یونس الرملی روایت دارد و ابوعبداﷲالرصافی از وی . (از معجم البلدان ذیل داوودان ).
داوودانیلغتنامه دهخداداوودانی . [ نی ی ] (اِخ ) محمدبن عبدالعزیز از مردم داوودان راوی است . از عیسی بن یونس الرملی روایت دارد و ابوعبداﷲالرصافی از وی . (از معجم البلدان ذیل داوودان ).