دایمیلغتنامه دهخدادایمی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دایم . همیشگی .همیشه . مدام . پیوسته . دائمی و رجوع به دائمی شود.
غزال اَبلقGazella damaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان با جثۀ بزرگ که بخشاعظم بدن آن قهوهای مایل به قرمز و صورت و کفل و قسمت زیرین بدن آن سفید است و لکهای سفید بر روی گلو دارد
تیزشاخ افریقاییOryx dammahواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که بدنش کرمرنگ، اما بخش بالایی سر و گردن و پایین شانهها قهوهای مایل به قرمز است و شاخهایی طویل و نوکتیز و متمایل به عقب دارد
بادگیر سپر جلوair dam, bumper air damواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای در زیر سپر جلو که ضمن کاهش جریان هوا در زیر خودرو، باعث کاهش پسار و برار وارد بر خودرو میشود
دایمیللغتنامه دهخدادایمیل . (اِخ ) نام قصبه ای در 219 هزارگزی جنوب مادریددر ایالت چودادریال اسپانیا. (قاموس الاعلام ترکی ).
دایمیهلغتنامه دهخدادایمیه . [ ی ِ می ی َ ] (ع مص جعلی ) دائمیة. اتصال و مداومت و همیشگی و ازلیت و استمرار و بقا. (از فرهنگ نظام ). دائمیة. رجوع به دائمیة شود.
دایمیللغتنامه دهخدادایمیل . (اِخ ) نام قصبه ای در 219 هزارگزی جنوب مادریددر ایالت چودادریال اسپانیا. (قاموس الاعلام ترکی ).
دایمیهلغتنامه دهخدادایمیه . [ ی ِ می ی َ ] (ع مص جعلی ) دائمیة. اتصال و مداومت و همیشگی و ازلیت و استمرار و بقا. (از فرهنگ نظام ). دائمیة. رجوع به دائمیة شود.