بادگیر سپر جلوair dam, bumper air damواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای در زیر سپر جلو که ضمن کاهش جریان هوا در زیر خودرو، باعث کاهش پسار و برار وارد بر خودرو میشود
دعائملغتنامه دهخدادعائم . [ دَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ دِعام و دِعامة. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). دعایم . رجوع به دعایم و دعام و دعامة شود.
دعاملغتنامه دهخدادعام . [ دِ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دَعائم . (منتهی الارب ).
دعاملغتنامه دهخدادعام . [ دُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲبن یأس ارحبی . شیخ و بزرگ کهلان ، و برخی او را رئیس و بزرگ همه ٔ قبیله ٔ همدان در عصر خود دانسته اند. دعام در یاری به دیگران و سوارکاری و زیرکی و جود شهرت داشت و در حدود سال 298 هَ. ق . درگذشت . (از ا
دحامسلغتنامه دهخدادحامس . [ دَ م ِ ] (ع اِ) شبهای تاریک . || سه شب آخر ماه . و آنرا حنادس نیز گویند. (منتهی الارب ).
دحامسلغتنامه دهخدادحامس . [ دُ م ِ ] (ع ص ) رجل دحامس ؛ مرد گندمگون درشت فربه . دحمسان . دحمسانی . (آنندراج ). || شجاع . (منتهی الارب ).
دحامسلغتنامه دهخدادحامس . [ دَ م ِ ] (ع اِ) شبهای تاریک . || سه شب آخر ماه . و آنرا حنادس نیز گویند. (منتهی الارب ).
دحامسلغتنامه دهخدادحامس . [ دُ م ِ ] (ع ص ) رجل دحامس ؛ مرد گندمگون درشت فربه . دحمسان . دحمسانی . (آنندراج ). || شجاع . (منتهی الارب ).
ازدحاملغتنامه دهخداازدحام . [ اِ دِ ] (ع مص ) انبوهی کردن بر. (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). زحام . زحمت . تزاحم . (مجمل اللغه ). مزاحمت . بک . مک . هجوم و انبوهی کردن . (مؤید الفضلاء): که غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکنند. (گلستان ). || ف