دراشتباهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شتباه، غافل، پرت، ناوارد، ناآگاه، بیخبر، خرافاتی، متوهم جایزالخطا، خطاکننده، نامیزان، بیخرد فریفته، گولخورده، فریبخورده، گمراهشده، گمراه ولمعطل، امیدوار بیجهت
اخطادیکشنری عربی به فارسیادم کودن واحمق , ساده لوح , خطاکردن , دراشتباه بودن , غلط بودن , گمراه شدن , بغلط قضاوت کردن
بیخردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، جاهل، نادان، غیرمنطقی، بیهوش بیسلیقه کوتهفکر عجول، بیپروا دراشتباه [صورت اسمی:] ◄ نادان
زودباورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دباور، خوش باور، سادهلوح، سادهدل، گول، بچه، دهنبین احمق، کودن خرافاتی، متوهم، دراشتباه بیتزویر، خام
اشتباهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، اشتباه گرفته، نادرست، عوضی، قلابی، غیرواقعی دارای اشتباه، مغلوط سهوی، عمدی غلطانداز، فریبنده فریفته، گمراهشده ◄ دراشتباه، نیاموخته شیاد
دراشتباهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شتباه، غافل، پرت، ناوارد، ناآگاه، بیخبر، خرافاتی، متوهم جایزالخطا، خطاکننده، نامیزان، بیخرد فریفته، گولخورده، فریبخورده، گمراهشده، گمراه ولمعطل، امیدوار بیجهت
دراشتباهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شتباه، غافل، پرت، ناوارد، ناآگاه، بیخبر، خرافاتی، متوهم جایزالخطا، خطاکننده، نامیزان، بیخرد فریفته، گولخورده، فریبخورده، گمراهشده، گمراه ولمعطل، امیدوار بیجهت