دراکولغتنامه دهخدادراکو. [ ک ُ ](اِخ ) یکی از آرخن های آتن بود که در سال 624 ق . م . قوانینی برای وطن خویش وضع کرد و چنانکه مورخین قدیم نگاشته اند قوانین وی بسیار سخت بوده است ، چنانکه عاقبت مجبور به فرار شد و در «اژینا» بمرد. (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه
درکولغتنامه دهخدادرکو. [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی کمتر مغرب شنبه . (فارسنامه ٔ ناصری ). این ده اکنون در دو قسمت شمالی و جنوبی قرار دارد:1 - درکوی شمالی ، و آن دهی است از دهستان شنبه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 48
درقوعلغتنامه دهخدادرقوع . [ دُ ] (ع ص ) مرد بد دل . (منتهی الارب ). جبان . (اقرب الموارد). || سخت ، گویند: جوع درقوع ؛ یعنی گرسنگی سخت و شدید. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
درکوهلغتنامه دهخدادرکوه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 123 هزارگزی باختر قشم و سر راه مالرو باسعیدو - قشم ، با 150 تن سکنه . آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <s
تنيندیکشنری عربی به فارسیاژدها , منظومه دراکو , صداي وزوز(در اثر حرکت سريع) , حرکت کردن , پرواز کردن , غژغژ کردن