دردکشلغتنامه دهخدادردکش . [ دُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) دردکشنده . کشنده ٔ درد. کسی که تا ته پیاله و درد شراب را می نوشد. شرابخوار. باده پرست . (ناظم الاطباء). دردنوش . دردآشام : من زآن گُره گوشه نشین نی دردکش نی میوه چین می ناب و
دردکشفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که درد شراب را بخورد؛ دردخوار؛ دردیخوار؛ دردآشام؛ شرابخوار؛ بادهخوار.۲. شرابساز.
دردکشفرهنگ فارسی معین(دُ. کِ) (ص فا.)1 - کسی که شراب را تا ته پیاله با درد می نوشد. 2 - شرا ب خوار، باده خوار. 3 - به معنی شراب ساز هم گفته شده .
میپرستفرهنگ مترادف و متضادبادهپیما، بادهگسار، بادهنوش، قدحنوش، میخواره، میگسار، دردنوش، دردیکش، میخوار
میگسار، میگسارفرهنگ مترادف و متضادبادهپیما، بادهگسار، خراباتی، دردیکش، شرابخوار، قدحپیما، قدحنوش، مشروبخوار، میپرست