دروندانهendosperm 2واژههای مصوب فرهنگستانبافت ذخیرهای در دانۀ اغلب نهاندانگان که از همجوشی یکی از گیازامهها با دو هستۀ قطبی تشکیل میشود
دیانdieneواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از ترکیبات آلی که مولکولهای آنها دارای دو پیوند دوگانۀ کربن ـ کربن است
دانه دانهلغتنامه دهخدادانه دانه . [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) قید تکرار : اندک اندک بهم شود بسیاردانه دانه است غله در انبار. سعدی . || یک یک . یکی یکی . مجزی به اف
دانه دانهفرهنگ فارسی معین( ~. ~.)(اِمر.)یکایک ، یکی یکی ، هر یک پس از دیگری . دانه کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) پراکنده کردن .
شیر نارگیلcoconut milkواژههای مصوب فرهنگستانمایعی که با رنده کردن و فشردن دروندانۀ نارگیل تازه به دست میآید
مرحلۀ نرمخمیریsoft dough stageواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای که در آن مواد درون دانۀ غلات حالت نشاستهای و نرم دارد
گچینگیchalkinessواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مغز دانۀ برنج که با تعیین شدت کدورت دروندانه میزان آن مشخص میشود
خُرداییسنجfriabilimeterواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای بررسی کیفیت مالت براساس تجزیهپذیری ترکیبات دیوارۀ یاختهای دروندانۀ مالت
دانهلغتنامه دهخدادانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم و جو و جز آن : پر از میوه کن خانه را تا بدرپر از د