درگیریلغتنامه دهخدادرگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی درگیر شونده . || گرفتاری . و رجوع به درگیر و درگیر شدن شود.
درگیریengagementواژههای مصوب فرهنگستانزدوخورد با نیروهای دشمن بدون در نظر گرفتن محدودیت زمانی و شدت آن
درگیریدیکشنری فارسی به انگلیسیantagonism, entanglement, implication, incident, involution, involvement, skirmish, struggle, tangle, unpleasantness
درگیریلغتنامه دهخدادرگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی درگیر شونده . || گرفتاری . و رجوع به درگیر و درگیر شدن شود.
درگیریengagementواژههای مصوب فرهنگستانزدوخورد با نیروهای دشمن بدون در نظر گرفتن محدودیت زمانی و شدت آن
درگیریدیکشنری فارسی به انگلیسیantagonism, entanglement, implication, incident, involution, involvement, skirmish, struggle, tangle, unpleasantness
درگیریلغتنامه دهخدادرگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی درگیر شونده . || گرفتاری . و رجوع به درگیر و درگیر شدن شود.
درگیریengagementواژههای مصوب فرهنگستانزدوخورد با نیروهای دشمن بدون در نظر گرفتن محدودیت زمانی و شدت آن
بدون درگیریabsence of bladeواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن تیغة شمشیر دو شمشیرباز با هم در تماس نیست