دسترسپذیری معرفتیepistemic accessibilityواژههای مصوب فرهنگستانامکان آگاهی یافتن انسان از توجیهی که پشتوانة باور او باشد
شاخص دسترسپذیریaccessibility indexواژههای مصوب فرهنگستانعددی که مقدار آن تابعی است از میزان دسترسپذیری در یک گسترۀ عددی محدود
در دسترسدیکشنری فارسی به انگلیسیaccessible, approachable, available, convenient, conveniently, forthcoming, handy, ready
شاخص دسترسپذیریaccessibility indexواژههای مصوب فرهنگستانعددی که مقدار آن تابعی است از میزان دسترسپذیری در یک گسترۀ عددی محدود