دلپسندلغتنامه دهخدادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) پسند دل . دل پسندیده . پسندیده ٔ دل . آنچه یا آنکه دل پسندد. دلپذیر. مرغوب و دلاویز. (آنندراج ). پسندیده . مطبوع . دلاویز. مقبول . مرغوب . (ناظم الاطباء) : ازو بستد آن نامه ٔ دلپسندبرو آفرین کرد و بگشاد بند.<
دلپسندلغتنامه دهخدادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) پسند دل . دل پسندیده . پسندیده ٔ دل . آنچه یا آنکه دل پسندد. دلپذیر. مرغوب و دلاویز. (آنندراج ). پسندیده . مطبوع . دلاویز. مقبول . مرغوب . (ناظم الاطباء) : ازو بستد آن نامه ٔ دلپسندبرو آفرین کرد و بگشاد بند.<
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دلپسندلغتنامه دهخدادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) پسند دل . دل پسندیده . پسندیده ٔ دل . آنچه یا آنکه دل پسندد. دلپذیر. مرغوب و دلاویز. (آنندراج ). پسندیده . مطبوع . دلاویز. مقبول . مرغوب . (ناظم الاطباء) : ازو بستد آن نامه ٔ دلپسندبرو آفرین کرد و بگشاد بند.<
نادلپسندلغتنامه دهخدانادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) که پسند دل نباشد. که دل آن را نپسندد. نادلپذیر. نامطبوع : سهی سرو ترا بالا بلند است ببالاتر شدن نادلپسند است . نظامی .جهان گرچه زیر کمند آمدش نکرد آنچه نادلپسند آمدش .