دنبالهروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رو، فرد دنبالهرو، پیرو، آدم تاییدکننده، سنتگرا، اهل مقلد آدم وفادار، فدایی آدم آهنی
دنباله رولغتنامه دهخدادنباله رو. [دُم ْ ل َ / ل ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه از عقب کسی می رود. پیرو. تابع. تقلیدگر. (از یادداشت مؤلف ).
دولت دنبالهروsatellite state, satellite 1واژههای مصوب فرهنگستاندولتی بهظاهر مستقل که ازلحاظ مرامی و سیاسی و اقتصادی از یک دولت نیرومند پیروی میکند
دولت دنبالهروsatellite state, satellite 1واژههای مصوب فرهنگستاندولتی بهظاهر مستقل که ازلحاظ مرامی و سیاسی و اقتصادی از یک دولت نیرومند پیروی میکند