دوستکارلغتنامه دهخدادوستکار. (ص مرکب ) دوستدار. دوستار. دوست دارنده . رفیق شفیق . خواستار و خواهان : اسماعیل گفت : یا پدر دوستکاران خدا را با خواب چه کار است که شب بخوابند. (قصص الانبیاء ص 51). رجوع به دوستدار شود.- د
غیر حرفه ایواژهنامه آزاددوستکار. "حرفه ای" به پارسی می شود "پیشه کار". وارونِ "حرفه ای" که "آماتور" است به پارسی می شود "دوستکار".