لغتنامه دهخدا
وائل .[ ءِ ] (اِخ ) ابن صریم الیشکری . ابن عبدربه گوید: وائل بن صریم یشکری از یمامه بیرون آمد. پس بنواسیدبن عمروبن تمیم با او مصادف شدند و وی را اسیر گرفتند واو را در گودال آب فروبردند و این شعر میخواندند:یا ایها الماتح دلوی دونکاو بدین وسیله او را کشتند. پس برادرش با